چاسان فاسان. در تداول عامه، آرایش. بزک. توالت. آراستگی سر و بر. آرای گیرای (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). رجوع به چاسان فاسان و چسان فسان کردن شود
چاسان فاسان. در تداول عامه، آرایش. بزک. توالت. آراستگی سر و بر. آرای گیرای (در اصطلاح اهالی فیض آباد محولات بخش تربت حیدریه). رجوع به چاسان فاسان و چسان فسان کردن شود
در تداول عوام: آرایش، بزک، توالت، صدکار، آرایش زن روی را با سرخاب و سفیداب و وسمه و خطاط و غیره، آرایش زن چهره خود را بسفیداب و سرخاب و وسمه و سرمه و غیره، در تداول عوام: بزک دوزک، آرای گیرای، (در اصطلاح زنان روستایی فیض آباد بخش تربت حیدریه)
در تداول عوام: آرایش، بزک، توالت، صدکار، آرایش زن روی را با سرخاب و سفیداب و وسمه و خطاط و غیره، آرایش زن چهره خود را بسفیداب و سرخاب و وسمه و سرمه و غیره، در تداول عوام: بزک دوزک، آرای گیرای، (در اصطلاح زنان روستایی فیض آباد بخش تربت حیدریه)
نام پادشاه ماساژت هاست پادشاهان این مرز و بوم (صفحات طرف قفقاز) و پادشاه ارامنه از یک نژادند، این پادشاه گریگوار مبلّغ دین مسیح را به دم اسبی بسته و او را در کنار دریای شمال در جلگه ای ... رها کرد تا او هلاک شد، وی سپاه بزرگی فراهم آورد و بطرف رود کور رفت و در صفحات ارمنستان بقتل و غارت پرداخت، خسرو دوم پادشاه ارمنستان همین که از قصد سان سان آگاه شد فرار کرد و از خداوند استغاثه میکرد که آنها را از دست سان سان نجات دهد، در این حال واچه پسر وارتاواز قشون فراوانی تهیه کرد و با ماساژت ها بجنگ پرداخت تا اینکه سپاهیان واچه سر سان سان را بنزد پادشاه ارمنستان آوردند و او چون این سر را دید گریسته گفت: ’ای برادر تو از دودمان اشکانیان بودی’، (از ایران باستان ص 2615، 2616، 2617)
نام پادشاه ماساژت هاست پادشاهان این مرز و بوم (صفحات طرف قفقاز) و پادشاه ارامنه از یک نژادند، این پادشاه گریگوار مبلّغ دین مسیح را به دم اسبی بسته و او را در کنار دریای شمال در جلگه ای ... رها کرد تا او هلاک شد، وی سپاه بزرگی فراهم آورد و بطرف رود کور رفت و در صفحات ارمنستان بقتل و غارت پرداخت، خسرو دوم پادشاه ارمنستان همین که از قصد سان سان آگاه شد فرار کرد و از خداوند استغاثه میکرد که آنها را از دست سان سان نجات دهد، در این حال واچه پسر وارتاواز قشون فراوانی تهیه کرد و با ماساژت ها بجنگ پرداخت تا اینکه سپاهیان واچه سر سان سان را بنزد پادشاه ارمنستان آوردند و او چون این سر را دید گریسته گفت: ’ای برادر تو از دودمان اشکانیان بودی’، (از ایران باستان ص 2615، 2616، 2617)